ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

عسلی مامان و باباش

مراقبت هجده ماهگی

1394/12/8 9:20
نویسنده : مامان ریحانه
115 بازدید
اشتراک گذاری

ریحانه خانوم سرما خورده بود و با تاخیر2 هفته ای  واکسنش رو زد

روز سه شنبه 6 بهمن ساعت 11:30 من و بابا مرخصی گرفتیم و بردیمت بهداشت ایندفعه اول وقت نرفتیم  چون میخواستم بعدش باهات باشم و فرداش هم مرخصی گرفتم آخه همه می گفتند این واکسن درد داره

اولش قد و وزن رو گرفتند و بعد رفتیم برای واکسن .دست راست و پای چپ

دخترم فقط همون موقع که سوزن رو زدند گریه کردی ولی بعدش زود ساکت شدی و خونه هم که رسیدیم قطره استامینوفن بهت دادم که هر چهار ساعت 20 قطره باید میخوردی .

تا عصر که همونجوری بدو بدو داشتی و دردی نداشتی ولی شب دیگه کم کم درد گرفت و درازکشیده بودی و از جات بلند نمیشدی . تب که خدا رو شکر نکردی چون قطره تو مرتب دادم . صبح هم که بیدار شدی میترسیدی بلند شی و بغلت کردمت و بردمت توی هال و آروم آروم بلند کردمت و ی چند قدمی با هم راه رفتیم و ترست ریخت ولی لنگان لنگان راه میرفتی و موقع نشستن هم میگفتی مامان بشین یعنی میخوام بشینم و من می اومدم منشوندمت

تا روز بعدش همینجور بودی و کم کم خوب شدی . خداروشکر مثل بقیه واکسنات خیلی اذیت نکردی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)