مراقبت هجده ماهگی
ریحانه خانوم سرما خورده بود و با تاخیر2 هفته ای واکسنش رو زد
روز سه شنبه 6 بهمن ساعت 11:30 من و بابا مرخصی گرفتیم و بردیمت بهداشت ایندفعه اول وقت نرفتیم چون میخواستم بعدش باهات باشم و فرداش هم مرخصی گرفتم آخه همه می گفتند این واکسن درد داره
اولش قد و وزن رو گرفتند و بعد رفتیم برای واکسن .دست راست و پای چپ
دخترم فقط همون موقع که سوزن رو زدند گریه کردی ولی بعدش زود ساکت شدی و خونه هم که رسیدیم قطره استامینوفن بهت دادم که هر چهار ساعت 20 قطره باید میخوردی .
تا عصر که همونجوری بدو بدو داشتی و دردی نداشتی ولی شب دیگه کم کم درد گرفت و درازکشیده بودی و از جات بلند نمیشدی . تب که خدا رو شکر نکردی چون قطره تو مرتب دادم . صبح هم که بیدار شدی میترسیدی بلند شی و بغلت کردمت و بردمت توی هال و آروم آروم بلند کردمت و ی چند قدمی با هم راه رفتیم و ترست ریخت ولی لنگان لنگان راه میرفتی و موقع نشستن هم میگفتی مامان بشین یعنی میخوام بشینم و من می اومدم منشوندمت
تا روز بعدش همینجور بودی و کم کم خوب شدی . خداروشکر مثل بقیه واکسنات خیلی اذیت نکردی