سفر کربلا
۵ شهریور ۱۴۰۱ تصمیم گرفتیم با هم بریم پیاده روی اربعین اولش خیلی استرس داشتم میترسیدم خدایی نکرده مریض بشین گرما زده بشین و همه هم میگفتن شما رو نبرم ولی آخر تصمیم خودم رو گرفتم و با بابایی به راه شدیم دو روز تو ایران بودیم یک شب هم قم وایستادیم روز شنبه صبح حرکت کردیم عصر یکشنبه رسیدم مرز مهران . شهر مهران ب شدت گرم بود با خودمگفتم اگر کربلا هم اینقد گرم باشه چجوری میشه رفت با ماشین سواری رفتیم تا پایانه مرزی و بعد اینکه کارای پاسبورت تموم شد مرز رو رد کردیم و تو مرز عراق با مینی بوس رفتیم نجف تقریبا ۶ تا ۷ ساعت تو راه بودیم و نصف شب ساعتای یک و نیم ب نجف رسیدیم و رفتیم حرم و زیارت کردیم خیلی شلوغ بود هر کی هر جایی پیدا کرده بود دراز کش...