کادوی خاله
برای اولین بار که رفتیم خونه خاله بزرگه بهت کادو دادند ی لباس خوشجل با یک جفت کفش البته خاله زهره و دایی علی هم دادند که یادم رفته عکس بگیرم اونا هم بهت لباس دادند.دست گلشون درد نکنه ...
نویسنده :
مامان ریحانه
12:43
2 ماهگی
یادم نره که یک ماه و یک روزت که بود یعنی وارد ماه 2 زندگیت شده بودی نی نی دایی به دنیا اومد که اسمشو محمد صادق گذاشتند ...
نویسنده :
مامان ریحانه
11:55
اماهگی
اولین روزهای ورود به خانه
سه روزه که بودی عزیزم از بیمارستان اومدیم خونه خودمون و مامانی و خاله ها و دخترخاله ها و پسر خاله امیر حسن توی خونه منتظر ما بودند .وقتی به خونه رسیدیم ممانی برات اسپند دود کرد و ماما اومد تو رو برد حموم و کلی تمیز و خوشکل شدی و پلاک و ان یکاد رو هم بابا برات خریده بود که زدیم به لباست .فدات بشم همش هم خواب بودی ...
نویسنده :
مامان ریحانه
11:38
سیسمونی دخملی
دخمل در بیمارستان
ریحانه نازم در 23 تیر 93 در ساعت 1:30در بیمارستان ولی عصر به دنیا اومدی و با خودت شادی رو به خونه مون آوردی برایمان بمان دوستت دارم ... ...
نویسنده :
مامان ریحانه
14:11
شروع
امروز 8/11/93 تونستم برات وبلاگ درست کنم تا وقتی بزرگ شدی خاطراتت رو بخونی و بدونی چقدر دوستت داریم امیدوارم تنبلی نکنم و بتونم لحظات شیرینی رو ثبت کنم .خدا نگهدارت باشه .
نویسنده :
مامان ریحانه
14:04